داستان بازی از این قرار است که امپراطور گریفین می خواست مراسم ازدواج نیکلای، امپراطور جوان و بانو ایزابل را برگزار کند. ولی این مراسم به دلیل حمله ی شیاطین که از کوه آتش بازگشته اند، به هم می خورد. نیکلای به یکی از فرماندهان خود، گودریک می گوید که ایزابل را به قصر تابستانی ببرد و خود نیکلای هم با شیاطین به جنگ می پردازد. بالاخره ایزابل هم تصمیم میگیرد که یک ارتش بزرگ و قوی درست کند تا نیکلای را نجات دهد و... . این یک قسمت کوچک از داستان بازی بود که برایتان گفتم. بعد از این دمو ( همین داستانی که گفتم به صورت دمو پخش می شود ) بازی شروع می شود و از این به بعد، همه چیز دست شما و ایزابل و دیگر سخصیتهایی است که کنترل آنها را در اختیار دارید. از همین دموی اول کار معلوم است که بازی خیلی عالی و با کیفیت عالی طراحی شده و اشکالاتی که در اول نقد گفته بودم، زیاد در بازی تاثیری نمی گذارد. البته همون طور که گفته شد، کمی باعث دلسرد شدن از بازی می شود، ولی با این کیفیتی که بازی دارد، امکانی برای دلسرد شدن وجود ندارد. طراحی دمو ها و مراحل بسیار عالی انجام شده است. در بازی تک نفر، 6 مرحله ی گوناگون وجود دارد که در هر یک از مراحل، کنترل یکی از کلاسهای شش گانه و ارتش مخصوص به آن کلاس را به عهده خواهید داشت.
مثل بیشتر بازی ها، مرحله ی اول بیشتر برای آموزش و یاد گیری بازی کن با نوع بازی کردن و ساخت و ساز و از این جور کارها است. ولی مراحل بعدی هم سخت تر می شود و هم آموزشی در کار نیست و شما باید در همان مرحله ی اول، بدون اینکه به بازید، همه چیز را حسابی یاد بگیرید تا در مراحل بالاتر داستان را خراب نکنید. البته با باختن و پیروز شدن شما داستان تغییر نمی کند. چون شما باید حتما در جنگها پیروز شوید. وگر نه باید درجا بزنید. شما می توانید ارتش خود را با ارایش های مخصوصی قرار دهید که بسیار هم تعیین کننده است. البته شما می توانید این کار را به عهده ی رایانه هم بگذارید که به جز شکست چیز دیگری به شما هدیه نمی کند. پس به نفعتان است که خودتان چیدمان نیروها را انجام دهید تا " کمتر " شکست بخورید. نحوه ی ارتقا قدرت بین قهرمانها هم فرق کرده و از سری های قبلی، خیلی پیچیده تر و گسترده تر شده. در واقع نیوال ( شرکت سازنده ی بازی که به جای بلیزارد آمده است ) سعی دارد که کم کم بازی را از حالت استراتژی به حالت نقش آفرینی تغییر دهد و شاید بعد از نقش افرینی به اکشن سوم شخص، و در آخر هم به اول شخص تغییر دهد!!! کسی نمی داند این نیوال چه بر سر دارد؟!در این بازی، شما می توانید مهارتهای بدردبخوری را یاد بگیرید تا در جنگ کارایی بیشتری داشته باشد و بتوانید دشمن را راحت تر شکست دهید.
داستان بازی از این قرار است که امپراطور گریفین می خواست مراسم ازدواج نیکلای، امپراطور جوان و بانو ایزابل را برگزار کند. ولی این مراسم به دلیل حمله ی شیاطین که از کوه آتش بازگشته اند، به هم می خورد. نیکلای به یکی از فرماندهان خود، گودریک می گوید که ایزابل را به قصر تابستانی ببرد و خود نیکلای هم با شیاطین به جنگ می پردازد. بالاخره ایزابل هم تصمیم میگیرد که یک ارتش بزرگ و قوی درست کند تا نیکلای را نجات دهد و... . این یک قسمت کوچک از داستان بازی بود که برایتان گفتم. بعد از این دمو ( همین داستانی که گفتم به صورت دمو پخش می شود ) بازی شروع می شود و از این به بعد، همه چیز دست شما و ایزابل و دیگر سخصیتهایی است که کنترل آنها را در اختیار دارید. از همین دموی اول کار معلوم است که بازی خیلی عالی و با کیفیت عالی طراحی شده و اشکالاتی که در اول نقد گفته بودم، زیاد در بازی تاثیری نمی گذارد. البته همون طور که گفته شد، کمی باعث دلسرد شدن از بازی می شود، ولی با این کیفیتی که بازی دارد، امکانی برای دلسرد شدن وجود ندارد. طراحی دمو ها و مراحل بسیار عالی انجام شده است. در بازی تک نفر، 6 مرحله ی گوناگون وجود دارد که در هر یک از مراحل، کنترل یکی از کلاسهای شش گانه و ارتش مخصوص به آن کلاس را به عهده خواهید داشت.
مثل بیشتر بازی ها، مرحله ی اول بیشتر برای آموزش و یاد گیری بازی کن با نوع بازی کردن و ساخت و ساز و از این جور کارها است. ولی مراحل بعدی هم سخت تر می شود و هم آموزشی در کار نیست و شما باید در همان مرحله ی اول، بدون اینکه به بازید، همه چیز را حسابی یاد بگیرید تا در مراحل بالاتر داستان را خراب نکنید. البته با باختن و پیروز شدن شما داستان تغییر نمی کند. چون شما باید حتما در جنگها پیروز شوید. وگر نه باید درجا بزنید. شما می توانید ارتش خود را با ارایش های مخصوصی قرار دهید که بسیار هم تعیین کننده است. البته شما می توانید این کار را به عهده ی رایانه هم بگذارید که به جز شکست چیز دیگری به شما هدیه نمی کند. پس به نفعتان است که خودتان چیدمان نیروها را انجام دهید تا " کمتر " شکست بخورید. نحوه ی ارتقا قدرت بین قهرمانها هم فرق کرده و از سری های قبلی، خیلی پیچیده تر و گسترده تر شده. در واقع نیوال ( شرکت سازنده ی بازی که به جای بلیزارد آمده است ) سعی دارد که کم کم بازی را از حالت استراتژی به حالت نقش آفرینی تغییر دهد و شاید بعد از نقش افرینی به اکشن سوم شخص، و در آخر هم به اول شخص تغییر دهد!!! کسی نمی داند این نیوال چه بر سر دارد؟!در این بازی، شما می توانید مهارتهای بدردبخوری را یاد بگیرید تا در جنگ کارایی بیشتری داشته باشد و بتوانید دشمن را راحت تر شکست دهید.
روش یاد گیری و بالا بردن مهارت در جادو ها، کاملا با سری های بلی فرق کرده و شما دیگر نمی توانید برای یادگیری هر جادو، Wisdom خود را بالا ببرید تا جادو ها را یاد بگیرید، بلکه باید از بین چهار جادوی موجود، یکی را انتخاب کنید. البته می توانید چند تا جادو را یاد بگیرید ولی برای شروع کار، بهتر است که فقط در یکی از چهار جادو مهارت پیدا کنید. این چهار جادو عبارتند از: جادوی روشنایی، جادوی فراخوانی، جادوی سیاه و جادوی مخرب.شما می توانید با یاد گیری جادو ها گروهی، به راحتی، حال دشمن را بگیرید. مثلا می توانید با نفرین کردن، به جای اینکه نفرینتان فقط به یک نفر اثر کند، به یک محوطه ی بزرگ اثر می کند که حسابی دشمنانتان قافل گیر می شوند. جادوی فراخوانی این کار را می کند که موجوداتی را از زمینها اطراف خود، به داخل ارتشتان می آورد و آنها هم می توانند از جادوهای خود استفاده کنند. یک جادوی غیر جنگی هست به نام Townportal که شمارا به نزدیک ترین شهر خودی، می برد. از دیگر تغییرات بازی، گرافیک آن است که به صورت سه بعدی ساخته شده است. در بسیاری از بازی های دیگر، این عمل ( که گرافیک را از دو بعدی به سه بعدی تغییر دهند ) منجر به شکست و عدم موفقیت بازی شده است، ولی در Herose دقیقا برعکس اتفاق افداده است و این کار، خیلی هم باعث پیشرفت و ترقی بازی شده است. البته اشکالاتی هم دارد که نباید نها را نادیده گرفت که در مقابل یک بازی به این خوبی، نادیده بگیرید بهتر است!!! مثلا دوربین حرکات نسبتا محدودی دارد که کمی بازیکن را ناراحت می کند که زیاد هم چیز مهمی نیست و با کمی سرو کله زدن با بازی، به این مشکل عادت خواهید کرد. ولی یکی از مشکلاتی که به صورت ناگهانی حال بازیکن را میگیرد، این است که دوربین در بعضی از زوایاکه قرار میگیرد، بنا به دلایلی، ناگهان سرعت بازی از لاکپشت هم کند تر می شود که از این مشکل به هیچ وجه نمی توان گذشت چون مثلا شما همه چیز را برای شکست دشمن اماده کرده اید و می خواهید با یک حمله ی بزرگ دشمن را قافل گیر کنید که یک دفعه سر عت بازی این هیجان را از بین می برد. از موسیقی بازی برایتان بگویم. فقط نمیدانم چه مثالی بزنم که کاملا دوهزاریتان بیفتد. آهنگ بازی یعنی گادفادر!!! البته از نظر زیبایی نه. از نظر زیبایی خیلی آهنگ قشنگی است ولی از نظر یک نواختی عین گاد فادر است که از اول تا آخر بازی همین آهنگ را می شنوید که به جز اعصاب خرد کنی چیز دیگری نیست. داستان بازی هم نکات بسیار عالی و جذابی دارد که البته خیلی هم ریز هستند و باید دقت کافی را داشته باشید تا به این نکات پی ببرید. مثلا مرحله ی چهارم. شما از اول بازی با دیوی آشنا می شوید که رفتاری کاملا متفاوت با دیگر شیاطین را دارد و به ازابل هم خیلی علاقه دارد!!! شما هم می گویید که الکی به ازابل علاقه دارد که او را به طرف شیاطین بکشاند. ولی کمی جلوتر متوجه می شوید که اصلا این طور نیست و این دیو، از خیلی سالها پیش، در امپراطوری گریفین، درحال جاسوسی بوده و ازابل را از نوجوانی می شناخته است. باز هم کمی جلوتر میفمید که ایزابل مورد نفرین امپراطور شیاطین قرار گرفته است و نفرین هم این است که بچه ای که ایزابل به دنیا می آورد، نیمی نسان و نیمی هم شیطان خواهد بود و... . این هم یک قسمت دیگر از داستان بازی که برایتان گفتم. در آخر هم بگم که این بازی واقعا عالی است و این چند اشکال جزئی را نادیده بگیرید و حتما بازی را امتحان کنید که واقعا عالی است.