دانته و لوسیا وارد موزه ای می شوند که در آن محل شی گران قیمت نگه داری می شود بعد از جنگ با شیاطین در موزه دانته با دعوت لوسیا به یک جزیره می رود.در آن جا دانته با مادر لوسیا به نام ماتیر آشنا می شود که هم رزم پدر دانته بوده است. او از دانته درخواست می کند تا آن هارا در جنگ با آریوس یک مرد تاجر که می خواهد دنیا را شیطانی کند وارد جنگ شود دانته سکه ای را به نشانه تصمیمش که مثبت است بر روی زمین می اندازد و جزیره را ترک می کند. و لوسیا به جمع آوری اطلاعات در مورد آرکانا می پردازد که شی لازم برای آریوس برای بیدار کردن آرگوساکس است.
دانته و لوسیا وارد موزه ای می شوند که در آن محل شی گران قیمت نگه داری می شود بعد از جنگ با شیاطین در موزه دانته با دعوت لوسیا به یک جزیره می رود.در آن جا دانته با مادر لوسیا به نام ماتیر آشنا می شود که هم رزم پدر دانته بوده است. او از دانته درخواست می کند تا آن هارا در جنگ با آریوس یک مرد تاجر که می خواهد دنیا را شیطانی کند وارد جنگ شود دانته سکه ای را به نشانه تصمیمش که مثبت است بر روی زمین می اندازد و جزیره را ترک می کند. و لوسیا به جمع آوری اطلاعات در مورد آرکانا می پردازد که شی لازم برای آریوس برای بیدار کردن آرگوساکس است. لوسیا اتفاقی آریوس را ملاقات می کند که او میگوید لوسیا مخلوق او بوده است لوسیا با او جنگ می کند و آریوس از جادویش برای کنار زدن او استفاده می کند.لوسیا با دانته ملاقات می کند ودانته از ماتیر می پرسد که آیا آرکانا را به او بدهد یا نه که باز از طریق سکه تصمیم می گیرد که آن را به لوسیا بدهد .دانته با آریوس می جنگد که او را شکست می دهد و بعد لوسیا زا او می خواهد او را بکشد زیرا او احساس می کند به شیطان تبدیل خواهد شد ولی ناگهان یک پورتال باز می شود که باز هم دانته توسط سکه اش به درون پورتال می رود و میجنگد و بعد می بیند که پورتال بسته شده.در طرف دیگر لوسیا آریوس را که زنده شده بود شکست کامل می دهد و سکه ی دانته را بررسی می کند و می فهمد که دوطرف یکسانند بعد در داخل مغازه ی دانته به دنبال او می گردد که با شنیدن صدای موتورسیکلت به دنبال صحبت با او می رود.