سه دمویی که در سال 2007 انتشار یافت کمی داستان بازی را برای ما روشن کردکه به آن می پردازیم:نیکو بلیک(Niko Bellic) شخصیت اول بازی در روسیه زندگی می کند، زندگی او سخت است و پول چندانی نیز به عنوان پس انداز ندارد جزوء خانه ای که در آن ساکن است او بیشتر با سرقت پول خود را به دست می آورد و حتی قتل ها و کار های خلاف زیادی رانیز انجام داده است.
سه دمویی که در سال 2007 انتشار یافت کمی داستان بازی را برای ما روشن کردکه به آن می پردازیم:نیکو بلیک(Niko Bellic) شخصیت اول بازی در روسیه زندگی می کند، زندگی او سخت است و پول چندانی نیز به عنوان پس انداز ندارد جزوء خانه ای که در آن ساکن است او بیشتر با سرقت پول خود را به دست می آورد و حتی قتل ها و کار های خلاف زیادی رانیز انجام داده است. چند وقتی است که پسر عمویش رومن(Roman) به نیویورک(Liberty City) در آمریکا رفته است و بعد از چند وقت با ایمیلهایش نیکو را وسوسه برای رفتن به نیویورک می کند؟؟رومن در نامه هایش می گوید که او با رفتن به نیویورک، الان پولدار شده است و تمام رویاهایش به حقیقت تبدیل شده است.نیکو دیگر طاقت بی پولی، دلدوزدی و ایمیل های گاه و بیگاه رومن را نداشت از همین رو بعد از فروش خانه خود و به دست آوردن کمی پول راهی نیویورک شد.وقتی که وارد نیویورک شد ،شلوغی ،سر و صدا، ماشین های زیاد و ساختمان های سر به فلک کشیده کاملا او را به وجه آوردند.به آدرسی که رومن داده است می رود،در همان ابتدا و با دیدن خانه های در وداغان این قسمت از شهر که تاکسی او را به سمت آنجا می برد شک آن برانگیخته می شود(چه پولداری که تو اینجا زندگی می کنه!!!) ماشین از نیکو می خواهد که پیاده شود چون به آدرسی که در ورقه ای نوشته شده است رسیده است . نیکو خارج می شود و خود را در جلوی گاراژ و خانه ای در و داغان می بینید.نیکو در خانه را می شکند و وارد می شود او واقعا عصبانی است خانه ای به هم ریخته و دروداغان مدارکی روی میز ریخته شده است که ثابت می کند رومن نه تنها پولی در بساط ندارد بلکه در فشار مالی شدیدی نیز قرار دارد و بدهیهای زیادی را به افراد مختلف دارد؟با عصبانیت از در پشتی خارج می شود و اولین ماشینی را که رو به روی خود می بینید می دزدد(شیشه اش را می شکند و بعد با زدن دو سیم استارت به هم ماشین روشن می شود!!) و به سمت مقصدی نامعلوم می رود. در کنار مکانی خلوط پیاده می شود و با موبایل بدون اینکه به روی خودش بیاورد به رومن زنگ می زنه و او را در اسکله می خواند . چند ساعت بعد رومن با نیش باز سر می رسد و قصد احوال پرسی را دارد ولی با مشت محکم نیکو رو به رو می شود .نیکو خیلی عصبانیه و می خواد حساب رومن را برسد ولی همین که می خواد مشت بعدی رو تو دهن خونیه نیکو بزند یاد این می یوفتد که نه پول کافی برای برگشت دارد و اگر هم داشته باشد حوصله برگشن را ندارد و نه اینکه کسی دیگه ای رو جزء رومن در این شهر نمی شناسه پس جلوی خودش رو میگیره، اکنون باید منتظر مشکلات زیادی باشه که رو به روی نیکو است آیا اون می تواند از این مشکلات نخواسته که رومن برای او به وجود آورده است جان سالم به در ببرد؟؟؟یا اینکه در این شهر شلوغ مثل همه اون چند ده نفری که در این شهر در هر روزه کشته می شوند او نیز یک مرده است؟؟؟